بهارگاوا
وایداربها پرسید: « سرورم! کدام نیروها تن را به هم پیوند داده؟ کدام نیروها زندگی
بخشیده اند؟ و کدام یک برترین است؟»
حکیم
گفت: « نیروها – هوا، آب، آتش، خاک، کلام، ذهن، روشنایی، و نیوشایی – همه فریاد
کشیدند، مای ایم که تن را به هم پیوند داده ایم!
« زندگی
اما از ایشان برتر بود، و گفت: فریبِ خود نخورید! تنها من ام که خود را در پنج
جریان جسم جاری می کنم تا تن را به هم پیوند داده، جان اش دهم.
« اما
آنان باور نکردند.
« زندگی
از تن برخاست و خواست که ترک اش کند؛ به برخاستن اش همه دانستند که باید برخیزند.
و برگشتند چون که برگشت، چون زنبوران که در پی ملکه می روند و باز می گردند. پس،
کلام، ذهن، روشنایی، و نیوشایی، همه بازگشتند و زندگی را کرنش کردند.
« زندگی
در آتش می سوزد و در آفتاب می درخشد. باران، ابر، هوا، خاک، این همه زندگی ست.
ماده زندگی ست. هر آن چه به هر شکلی هست و نیست، باز زندگی ست: زندگی جاودانگی
ست.»
پراشنا اوپانیشاد - آتش های زندگی
اوپانیشادها، کتاب های حکمت، مترجمان: مهدی جواهریان - پیام یزدانجو،
نشر مرکز.
Illustrator: Stuart
Lippincott
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر