۱۳۸۴-۰۷-۰۵

kUnsThAusWiEn/2



ساختمان کانست هاوس وین:

پوسته ها:
هوندرت واسر معتقد بود که آدمی سه پوسته دارد:
پوست بدن اش،پوشش اش و دیوارها.
دیوارها و پوشش ساختمان ها در دوره های اخیر،پیشرفتی را تحمل کرده است که سنخیتی با نیازهای طبیعی خاص آن ها ندارد.او معتقد است که پنجره همان کارکردی را در قبال دیوار دارد که منافذ در برابر پوست.پنجره پلی ست بین داخل و خارج سومین پوسته.

طراحی نمای کانست هاوس وین،کاملا صاف و هموار نیست.نشانه های الگوواره ای در این طراحی به چشم می خورد که رویکردی بی قاعده و نامنظم به صفحه سپیدو سیاه شطرنج دارد.نحوه چینش سنگ فرش ها،نوع و رنگ آنها،از هیچ قانونی تبعیت نمی کند و به شکلی کاملا نامتعارف و نامنظم،سطح زمین را،ناهموار وبا طرح هایی متفاوت پوشانده است.


هوندرت واسر،از تمامی عناصر سازنده یک فضا،که در روزمرگی زندگی توسط ساکنین،مورد توجه قرار نمی گیرند(همچون ستون نماهای ورودی ساختمان)،به گونه ای تجلیل می کند.

شکل و ظاهر متنوع ستون نماها و پارادوکس رنگ ها،نشان ازهمین ابتکار هوندرت واسر دارد.

حضور پراکنده ی رنگ ها،بدون هارمونی مالوف،نشان ازنگاه سخت نامتعارف او،به محیط پیرامون است و حتی این نوع دیدگاه در زندگی شخصی هوندرت واسر به خوبی به چشم می خورد.زندگی روان او بر قایقی شناور خودبه خود عدم ایستایی بر یک نوع تفکر خاص و مطلق را بیان می کند.
گویی واژه ی حرکت و مفهوم آن در کارهای او،به بیانی جدید دست می یابد و وجود نوعی دگردیسی ضمنی در المان های ساختاری(رنگ،شکل،مصالح،...) اساس کار او را تشکیل می دهند.



نگاه مخاطب بر نمای کانست هاوس وین،سرگردان نیست،دقیقا بر جای جایی متمرکز است که مرکزیت تفکرهوندرت واسر را تشکیل می دهد:پنجره ها.

ساختار اصلی پنچره ها،معمولی ست،مثل تمامی پنجره هایی که ما همواره می بینیم.اما چینش موزائیک ها و رنگ ها در اطراف پنجره حجمی را ایجاد می کند که خواه ناخواه درک مخاطب دربرقراری ارتباط با پنجره را دچار اشکال می کند،اشکال از این جهت که مخاطب متوجه تضاد میان سطوح می شود.حضور بی چون و چرای انحناها و خطوط شکسته که در واقع در نتیجه خطای عمدی دید در نگاه اول هست یکی از بارزترین شگردهای هوندرت واسر است.




سطح افق به طبیعت تعلق دارد و سطح قائم به بشر.

طبیعت از نگاه واسر:

10 درخت،از داخل پنجره ها به سمت بیرون ساختمان رشد کرده اند. به عقیده هوندرت واسر،حضور این درخت ها،نشانگررویکرد مجدد به طبیعت در تاریخ بشراست.او می گوید باید حد و مرز موجود در رابطه بین طبیعت و انسان را قبول کرد وتنها آن هایی می توانند در این ارتباط،به طبیعت نزدیک تر شوند که طبیعت را به اندازه ی خود دوست داشته باشند.



واسر در جمله ای چنین گفته که سطح افق به طبیعت تعلق دارد و سطح قائم به بشر.درواقع،حضور طبیعت در ساختمان به طور مشخص درخت، به شکلی ناخودآگاه کارکردی درونی در انسان ایفا می کند ودر خدمت حرکت قائم یا عمودی و یا متعالی انسان به سمت کمال است.

به خدمت گرفتن طبیعت برای حرکتی متعالی،در واقع بیانی این چنین دارد که انسان با لمس همیشگی طبیعت،هیچ وقت فراموش نکند که از کجا آغازیده است و به کدام سو در حرکت.
رشد پیچک ها بر روی دیوارنماها،در بی قاعده تر کردن طرح نما و جلوه دادن به حضور پنجره ها،کمک بسیار می کند و هوندرت واسر با به خدمت گرفتن طبیعت در سطحی غیرمعقول،سعی دارد از انسان تجلیل کند.
سطح طبقات،از همکف تا روی پشت بام،در متنی گیاه وار،قرار دارد.این متن گاه در قالبی موزائیکی،در پای دیوارنمایان می شود وگاه در قالب درختی خشک .

وبه این شکل هوندرت واسر وجوه دیگر طبیعت را به مخاطب بازمی شناساند.


هوندرت واسر،برای یادآوری ارتباط بین انسان و طبیعت وانسان و ساختمان،از
شیوه ای بی واسطه و محسوس استفاده می کند وتمایز رنگ ها،ناهمگونی احجام و حضور طبیعت در شکلی مشخص،در رسیدن به این هدف،مؤثراند.
او در تلاش است تا درک زیبایی را نه تنها از طریق حس بینایی که از طریق چهار حس دیگر نیز،ممکن سازد.



ادامه دارد...

۱۳۸۴-۰۶-۲۷

kUnsThAusWiEn/1


در ابتدا مي خوام از دوست خوبم،آرش فايض تشكر كنم
كه دليل آشنائي بنده با اين معمار بزرگ بودند.




هوندرت واسر
Hundert Wasser



راهی که من با گام هایم طي می کنم،
رفتن به موزه،
مهم تر و زیبا تر از راه هایی ست
که آنجا بر روی دیوارها،
آویخته می یابم.

1953
پاریس


هوندرت واسر،در پانزدهم دسامبر سال1928،در وین،اتریش،به دینا آمد.نام اصلیش فردریک استوواسر است که بعدها در سال 1949،اسم هنری هوندرت واسر را برای خود برگزید.

در سن 10 سالگی در پی اغتشاشات داخلی اتریش،به خانه ی مادربزرگش نقل مکانی اجباری کرد و پنج سال بعد،69 نفر از خویشاوندان یهودی مادری اش را دیپورت کردند و سپس کشتند.

در سن 20 سالگی تحصیلات پایه اش به پایان رسید و بعد از آن در آکادمی هنر های زیبای وین به تحصیل پرداخت،اما بعد از گذشت سه ماه،از ادامه تحصیل منصرف شد و این،نقطه ی آغاز دوره ی جدیدی از زندگی اش بود.او مسافرتی طولانی را شروع کرد و در این میان بر روی سبک خاص خودش،کار کرد.

از سال 1952به بعد آثار هنری اش را در کشور های مختلف به نمایش گذاشت.این آثار در ابتدا شامل نقاشی بود و بعدها،سری زیبایی از تمبرهایش را نیز شامل شد.

از سال 1954،دیدگاه اش به ارتباط بین طبیعت و انسان،انسان و ساختمان،المان های ساختمانی وارتباط بین ساختمان و طبیعت را به صورت تئوری تنظیم کرد و در طی چند سال بطور متناوب،به چاپ رساند.

هوندرت واسر،در سن 34 سالگی با شخصي به نام یوکو ایکووادا،ازدواج کرد و در ونیز زندگی مشترکشان را آغاز کردند. اما عمر این زندگی تنها چهار سال بود. هوندرت واسر بعد جدایی از ایکووادا،فیلمی مستند با نام «بدبخت در عشق» را به تهیه کنندگی شخصی به نام فری راداکس ساخت.او بعد از این،دو سخنرانی ناموفق داشت و در طی چند سال در انزوا به سر برد.او در این میان،قایقی به نام « ریژینتاژ» ساخت و همچنان که این قایق بر سطح آب کانال های ونیز شناور بود، به زندگی و کار در آن می پرداخت.


آشنا شدن او با شخصی به نام «جرام هارل»،نقطه آغاز زندگی دیگری برای او محسوب می شود،از این زمان به بعد،فعالیت هنری او افزایش یافت : چندین نمایشگاه در کشورهای مختلف برگزار کرد، طراحی تمبر و پرچم را تجربه كرد و در اين ميان به معماری پرداخت.

در سال 1980،در مخالفت با نیروی هسته ای و همچنین بحثي در مورد معماری درخور و شایسته بشر و طبیعت، در مجلس سنا در واشنگتن دي سي، سخنرانی کرد. در سال 1985،پروژه آپارتمان هوندرت واسر را آغاز کرد و در سال 1990،پروژه کانست هاوس وین را.
او تا سال 2000،چندین پروژه معماری را اجرا کرد.

هوندرت واسر،در نوزدهم فوریه،سال2000 به دلیل سکته قلبی،در قایق اش،برای همیشه آرمید و بنا بر آرزویی که داشت،او را در پای بوته ی لاله ای در باغ مردگان شاد،در نیوزلند،به خاک سپردند.



ادامه دارد...

۱۳۸۴-۰۶-۱۹

شعر انجام






هنري جدي ست خنديدن؛
بايد كه فردا نكوتر به انجامش رسانم،
بگوييدَم ، امروز آن را نيك مي توانم؟
آيا همواره ، بارقه ، از دل بر مي آمد؟

سَر كه شوخ طبعي را
به چيزي نگيرد
در دل ، اخگري نمي افروزد!



نيچه،
اكنون ميان دو هيچ،
علي عبداللهي

۱۳۸۴-۰۶-۱۳

SITE/2



ساختار خود تخريب در معماري:


نمايشگاه مبهم نما (سيال)(نامعين) :

ساختار، حجمي ست پويا كه درك عميق محتواي مبهم را براي مخاطب ممكن مي سازد. ساختار خود تخريب، توانائي ايده ي معمارانه را در جايگزيني درك حسي از حجم به جاي فهم معنا نشان مي دهد، در واقع پويايي محتوا و كنكاشي كه ناخودآگاه در ذهن مخاطب ايجاد مي شود، معلول حضور متروك و تخريب شده ي ظاهر بناست.
در اين بنا، ما با ديوارهاي ريخته و خارج از شكل هندسي، رو به روئيم كه نشانه ي تعليق و نامتعين بودن است. مخاطب با مفهوم ساختار به شكل مبهم رو به روست و در برابر زماني سيال قرار دارد كه بيان كننده ي نامعلوم ماندن «‌ كي » ساخته شدن اين بناست.
حضور آجرهاي ريخته در پاي ديوار، نبود سقف در ظاهر بنا و وجود سوراخ هاي بزرگ و كوچك در بدنه ي ديوار و به طور كلي، نماي نا متعارف ساختمان كه در عين حال از وجود يك نمايشگاه كامل و ساخته شده در درون خود حكايت مي كند حركت سيال ذهن را به مخاطب القاء مي كند.



نمايشگاه شكاف :
در اين بنا، مخاطب با شكاف در بدنه ي ديوار رو به رو مي شود و گويي شاهد روند تخريب بخشي از ساختار است. گوشه اي از حجم، به آرامي از كل آن جدا و از آن دور مي شود.
نفس شاهد روند شالوده شكني يك ساختار بودن، به شكلي قدرتمند، تمايزي كه در نحوه ي برخورد با معنا و مفهوم ايده ي معمارانه قبل و بعد از تخريب اتفاق مي افتد را پررنگ مي سازد.
آنچنانكه در نحوه ي فهم ايده ي پنهان در حجم، با حضور قوي شكاف و اينكه سرانجام اين حضور، علت جدا شدن بخشي از بناست، نوعي خلل ايجاد مي كند. به گونه اي كه بر نفس «اختراع» معنا و مفهوم براي اين متن به ظاهر ساده، آگاه مي شويم.
در واقع محتواي فرآيند اين نوع تخريب، كشف گراماتولوژي در پروسه ي درك انسان از كل حجم است.
نيز، تأكيد بر اين پروسه را در پروژه هايي چون: نمايشگاه كاتلر ريج ، بناي مشجر شاهديم.
در نمايشگاه كاتلر ريج، فضاي ورودي با ساختاري گسيخته، متفاوت و نو تعريف مي شود.
و يا در بناي مشجر، ساختارتركيبي از آجر و درخت است. نحوه ي قرارگيري درختان بين فضاي ورودي و بخش اصلي بنا، توانايي طبيعت و غالب بودن آن را نشان مي دهد، به طوري كه از نماي رو به رو، گويي درختان، بنايي را در خود پنهان كرده اند.

بناي دروني/ بيروني :

شكل تخريبي ساختار و پوسته ي بنا، معنا و مفهوم فضاي بيروني و دروني را مورد كنكاش قرار مي دهد، مرز بين فضاي بيرون و داخل در اين بنا، تعريف شده نيست و در اين فرآيند حضور مسخ شده و غيرقابل كاربرد وسايلي كه نماد نوع كالاي قابل فروش در داخل بنا ست، همچون كاتاليزوري سرعت دهنده عمل مي كند كه در ابهام مفهوم فضاي خارجي و داخلي، تأثير قوي دارد.

برخورد صريح ساختار و در معرض ديد قرار گرفتن عناصر سازنده ي بنا، مخاطب را با تعريفي جديد از زيبايي شناسي مواجه مي سازد.


_________________________________________


گروه سايت، در صدد بازتعريف مفاهيمي ست كه به شكلي بنيادين، براي مخاطب جا افتاده است و سعي دارد مسير درك و فهم مخاطب از محيطي كه « هست » دستخوش تغيير گردد و در آخر او را با محتوايي جديد، ناشناخته و تا حدودي ماليخوليايي، رو به رو سازد.


عكس هاي بيشتر؟

_________________________________________
براي آشنائي بيشتر با اين گروه :

http://www.siteenvirodesign.com/

اين مقاله در مجله ي « رايانه، معماري و ساختمان » چاپ شده است.