۱۳۸۶-۰۸-۱۴

kuji




تقریبا می توان گفت معماری معابد بودایی در طی 2500 سال حضور این آیین، قالب نویی به خود نگرفته است. معابد از همان الگویی پیروی می کنند که در پست قبل به آن اشاره کردم.
نگرش کیهانی بودایی استعاره ی زیبایی از انسان است که بر توجه ی فرد به عظمت پنهان و محصور در «من» اش، متمرکز است و آن عظمت همان چیزی است که شکل صوری به خود نمی گیرد.
در شکل گیری معابد، معماری، نگارگری و پیکره سازی تا جایی که حقیقت متعالی به آن ها اجازه می دهد جلو می آیند و تجسد می یابند و در این میان،جهان کیهانی اتمسفری پویا، تاثیرگذار و نافذ است که از درون دیوارنگاره ها و پیکره ها به داخل معبد منتشر می شود.


نباید فراموش کرد که در این فرآیند، سه هنر ذکر شده توسط هنرمندانی به کار گرفته می شوند( البته به گمانم این فرآیند معکوس است، این هنرمند است که توسط هنر به کار گرفته می شود) که نگرشی والا به جهان پیرامون خود دارند و خود اشاعه دهنده ی آن نگاه کیهانی اند. در نتیجه اثری که خلق می کنند شکل گرفته از تار و پود خالص، گیرا ، الهامبخش و مقدس خواهد بود.
با وجود آنکه معابد بودایی ترکیب بسیار غنی و زیبایی از رنگ ها، نماد ها و سمبل هاست و به ظاهر می تواند به بازی های ذهن فرصت بیشتری دهد، نیتی که عامل سازنده ی چنان معماری ای است، از ضد آنچه مد نظرش است استفاده می کند.این کیفیت بالای بصری چنان اشباع شده است که ذهن را به سکوت وامی دارد و ناخودآگاه مخاطب را در وضعیتی قرار می دهد که باید باشد: رسیدن به مرحله ی ادراک و فهم عمیق.
و در واقع هنرمندان بودایی، در ستایش از آن عظمت و توصیف اش، به معرفتی رسیده اند که به آثارشان کیفیتی عرفانی می بخشد و مخاطب برای فهم آن باید بارها خود و معیارهایش را زیر و رو کند. همین امر باعث شده تا با گذشت 2500 سال، آثار هنری بودایی در گستره ای کشف نشده باقی بماند.
سکوت محض ی که در پس میراث بسیار غنی معماری بودایی نهفته است، حرف های ناگفته بسیار دارد، در نتیجه برای معمار معاصر که می خواهد معبد طراحی کند، راهی باقی نمی ماند جز پیروی از گذشته.
تادائو آندو معمار جسوری است. جسارت او از درون واژه ی «فهم عمیق» حرکت می کند و جلوه گر می شود. معبد آب که او در سال 1991 طراحی کرد و ساخت، نمونه ی بارز این ویژگی ستایش آمیزش است.



معبد آب، مجموعه ای از مفاهیم بودایی است که از میان نگاه انسان معاصر گذر کرده و نمود یافته. پیچیدگی،آمیختگی و مرزبندی بسیار پنهانی که میان سمبل های بودایی وجود دارد، در این جا دیده نمی شود.احجام در هم فرو می روند، اما از سیطره ی خود خارج نمی شوند و انزوای خود را حفظ می کنند. از کنار هم می گذرند و برای یکدیگر جا باز می کنند، اما با یکدیگر تداخل نمی کنند و این جایگاه و نحوه ی زندگی انسان امروزین است.



ویژگی بارز معماری تادائو آندو، تاکید ورزیدن بر اصول بنیادی است. بنابراین، آفریده های او که به ظاهر سنت شکن هستند، نوعی احترام خاص برای بن مایه های سنتی قائل اند.
برای دسترسی به معبد باید از میان یک حوضچه گذر کرد که در آن نیلوفرهای آبی از دل آب گل آلود به سمت خورشید روئیده اند. (نمادی که سالکِ در حال نیایش را تعریف می کند) بر لبه ی حوضچه راه پله ای تعبیه شده است که فرد را به مرکز حوضچه هدایت می کند.


همچنان که فرد می گذرد و نیلوفرها را می بیند، پائین می رود تا جایی که خود را میان دو دیوار بلند بتنی می یابد، پشت این دو دیوار، آب گل آلود در گردش است، که نمادی از وضعیت کنونی بشر است. پس همجایگاه با آب، حرکت می کند. در میانه ی راه، تنها دیوارهای بتنی و آسمان آبی است که دیده می شود و این بخش، شاید مهم ترین بخش معبد باشد چرا که فرد را برای سکوت درونی آماده می کند.

کسی که برای اولین بار وارد این معبد می شود، هیچ پیش زمینه ای نسبت به داخل معبد نمی تواند داشته باشد و رنگ مایه سرد دیوارهای بتنی بر این مسئله دامن می زند. در داخل معبد چیزی که قالب است، رنگ سرخی است که بر همه چیز به جز مجسمه ی بودا در مرکز معبد، نشسته است.



این رنگ، در آئین بودا معانی متعددی دارد که هرکدام به معماری بنا و نیت تادائو آندو مفهومی مجزا می بخشد.
رنگ سرخ، نماد نیروی زندگی است، پس در ابتدا، مخاطب را از این نیرو سرشار می کند. سرخ، محاظفت کننده است، در نتیجه معبد به طریقی آشتی پذیر، انسان را می پذیرد و در آخر، این رنگ که نماد خون مقدس است به مخاطبش این پیام را می دهد: در پس آب گل آلود، خون مقدس جاری است، حقیقت متعالی در پس دیوارهای بلند «من» پنهان است، کافی است از میان این دیوار گذر کرد تا به جهان کیهانی دست یافت.