۱۳۹۲-۱۲-۰۷

طبقات ترس




Lived Space in Architecture and Cinema :بخشی از 
Juhani Pallasmaa/ترجمه: افروز نبوی


نقش معماری به عنوان تشدیدکننده و یا تقویت کننده ی اثر روانی در یک فیلم، به طور کاملا روشنی در معماری سینمایی دو کارگردان با دو نوع اشتیاق پرشور متضاد، بازتاب یافته است. همگام با معماری آلفرد هیچکاک که فضاهایی از ترس می آفریند، اتاق های آندری تارکوفسکی حال و هوای اشتیاق و عطش را به خود می گیرد. این دو کارگردان، به ترتیب، جنبه ی متافیزیکی ترس و مالیخولیا را در کالبد معماری بر پرده ی سینما نقش می زنند. جایگاه معماری معنادار در هنر هیچکاک به طرز فوق العاده ای روشن است. در فیلم های او همانند شمال از شمال غربی، پنجره ی پشتی،سرگیجه، روانی و پرندگان، بناها نقشی اصلی را دارند. در واقع هیچکاک به عملکردها و معانی روانی معماری بسیار آگاه است. علاقه و توجه او به معماری در جوابش به سوال فرانسوا تروفو در باب خانه ی مورد استفاده در فیلم "خرابکاری" روشن است : "... به طریقی تمام فیلم داستانی ست درباره ی آن خانه. خانه یکی از سه نقش اساسی را در فیلم ایفا می کند."


Sabotage(1936)  

همچنین هیچکاک اقرار می کند که  دو بنای مورد استفاده در فیلم "روانی"، آن خانه ی شبه گوتیک و آن متل افقی، یک ترکیب معمارانه ی سنجیده را شکل می دهند : " من احساس کردم که  معماری به حال و هوای قصه کمک خواهد کرد.... قطعا، بلوکی عمودی و بلوکی افقی یک ترکیب ویژه را می سازد." 

 Psycho(1960)
محیط و معماری همیشه یک نقش را در فیلم های هیچکاک دارند؛ آن ها همچون تقویت کننده ی  روانی ِ داستان عمل می کنند. به صورت ویژه، فیلم های او در یک فضای شاد و آرام آغاز می شوند. مناظر و بناها تا اندازه ای، نوعی تعادل ساده لوحانه و خنده دار را در زندگی تجملاتی بازتاب می دهند. اگرچه همزمان که داستان آغاز می گردد، حسی از نگرانی شروع به انتقال نوعی محتوای منفی به ساختار بناها می کند.
دقیقا همان معماری، به تدریج تبدیل به مولد و محفظه ای از ترس می شود و در نهایت، به نظر می آید که فضا خودش را با سم وحشت، زهراگین کرده است. در فیلم "طناب"، آن آپارتمان راحت به آرامی جنبه ی مخوف پنهان خود را نمایان می سازد. بُدگا بِی، آن دهکده ی پرجاذبه، استراحتگاهی در شمال کالیفرنیا در فیلم "پرندگان" به صحنه ی جادوشده ای از ترس و مصیبت تبدیل می شود که به هیچ کس راهی برای خروج نشان نمی دهد.  
  
Rope(1948)

The Birds(1963)
آپارتمان اجاره ای در منهتن در فیلم "پنجره ی پشتی"، که صحنه ی برش هایی بی آزار از زندگی روزمره است، تبدیل به هزارتویی از هراس می شود. در فیلم های هیچکاک،اضطراب تا به آن درجه ذهن مخاطب را تسخیر می کند که جنبه ی آشکارا غیرواقعی به نمایش درآمده ی بنا ها و  ساختار غیرقابل باورشان همانند شهر نقاشی شده در "پنجره ی پشتی"، منهتن مینیاتوری در "طناب" و نقاشی ابتدایی از بندر در "مارنی"، دیگر نمی تواند از واقعیت ترس بکاهد و یا آن را از ذهن مخاطب خارج کند.
 
Rear Window(1954)
 
Marnie(1964)
در فیلم های هیچکاک، معماری معنای انسانی و طبیعی خود را از دست داده و خود را تسلیم خدمت به ترس کرده است. در یک تجربه ی سینمایی،همچون هر مواجه ی هنری دیگر، نوعی توهم وجود دارد : " من دیگر نمی توانم به آنچه که می خواهم، فکر کنم. افکار من جایشان را به تصاویر متحرک داده اند." به علاوه معماری واقعی نیز توجه، حواس و افکار انسان را به مدد فضایی که می آفریند، هدایت می کند. آنچنانکه والتر بنیامین می نویسد : "انسانی که بر یک اثر هنری متمرکز می شود، توسط آن تسخیر شده است."
 Psycho
"خانه ی خیال" توصیف شده توسط گاستون باشلار (ریاضی‌دان، فیزیک‌دان، شاعر، فیلسوف و معرفت‌شناس قرن نوزدهم میلادی) دارای سه یا چهار طبقه است: طبقات میانه مربوط به زندگی روزمره است، اطاق زیرشیروانی، خزانه ی خاطرات دلپذیر و از آنجاییکه زیرزمین  به عنون انبار خاطرات منفی است، خارج از حدود هوشیاری قرار داده شده است. در آخرین سکانس های فیلم "روانی"، طبقات مختلف خانه ی بیتز، معنای خود را در تطابق با خانه ی خیال باشلار به دست می آورند. کاوش در مورد معمای خانه از اتاق زیر شیروانی آغاز می شود، پس از آن لیلا مجبور می شود وحشتزده به زیرزمین خانه فرار کند، جایی که او جسد مومیایی شده ی مادر نورمن را در حالیکه کلاه گیسی بر سر دارد، می یابد. 
هیچکاک خانه ی بیتز را بر اساس نقاشی " خانه ی نزدیک راه آهن" ادوارد هاپر ساخته بود( خانه ای اثیری که در سال 1925 کشیده شده است). کمی قبل تر، در فیلم " افسون شده"(1945)، هیچکاک با سالوادور دالی برای طراحی دکورهای مربوط به یک سکانس خیالی همکاری کرده بود.  
House By the Railway-Edward Hopper
Spellbound(1945)

Spellbound(1945)


هیچکاک در گفتگو با تروفو در مورد معماری خانه ی بیتز می گوید: "وجود آن فضای رازآلود، به شکلی، کاملا تصادفی است. برای مثال، مکان واقعی رویدادها، در شمال کالیفرنیا است؛ جاییکه وجود خانه هایی با آن شکل و شمایل بسیار رایج است. این نوع خانه ها را، "کالیفرنیا گوتیک" یا ، مخصوصا در مواردی که ترسناک باشند،"کالیفرنیا جینجربرد( به معنای نان زنجبیلی و شاید اشاره ای به کلبه ی ساخته شده از شیرینی جادوگر در داستان هانسل و گرتل باشد)" می نامند.
آن خصومتی که توسط خانه نمایانده شد، به دقت در سبک رومانتیک مجللش مخفی شده است، از سوی دیگر، آنچنانکه هیچکاک تصدیق می کند، خطر در تضاد میان نوگرایی مبتذل متل افقی و سبک گوتیک خانه عمودی پنهان شده است.  
 
Psycho

Psycho


متل با ظاهر معقولش حواس مخاطب را از ماهیت هولناک خانه پرت می کند و او را می فریبد. کارکرد تضادها در جای دیگری از فیلم نیز مورد استفاده قرار گرفته است. در صحنه ی قتل فجیع ماریون، آن حمام سفید براق، تداعی گر یک اتاق عمل کاملا استریل و کنترل شده است. این فضا قدرت تصویری ویژه ی خود را در تضاد با باتلاق بی انتها و تاریک مجاور متل، جایی که گور ماریون شد، می یابد.