۱۳۸۷-۰۱-۳۰

از صفر به




سه فضا وجود دارد. شماره ي يك، كه نخستين است و آغاز گر كنشي خلاق در معمار. اين فضا را فضاي صفر مي نامم. اگر كمي از اين فضا فاصله بگيريم و بخواهيم در گستره ي بي انتهاي خلاقيت به طور كلي به اين « صفر» نگاه كنيم، در حقيقت ما شاهد لحظه ي زايش فكري نو، ابتكار و يا تنها روشن شدن راه حلي براي يك مسئله، هستيم. پس اين فضاي صفر از نوعي انتزاع آغشته به ذخاير تصويري شكل گرفته، در نتيجه، در زمين خيال ريشه دارد و ويژگي هايش آنچنان است كه اگر بخواهيم آن را در خاك واقعيت بكاريم، خشك مي شود!
شماره ي دو، فضاي اول است كه معمار متاثر از فضاي صفر، ترسيم و در نهايت اجرا مي كند. آن خلوص تجريدي و خيالي به هنگام فرو ريختن در قالب بصري و عيني، تبخير مي شود و ناپيدا در بافت ساده شده ي « موجود» رسوخ مي كند. بنابراين فضاي اول، در برخي و يا بسياري از وجوهش شبيه به فضاي صفر است اما از آن فاصله دارد، هر قدر هم كه اين فاصله كم باشد و تفاوت ها ناچيز.
همانند عكاسي روايي، كه در آن سلسله عكس ها، روايتي مشخص را بيان مي كنند اما هر عكس يگانه است و با ديگري متفاوت. در معماري، آن روايت مشخص، تعريف يك واژه است. اين واژه مي تواند كاربري اي خاص( مثال: كتابخانه) و يا امري كه از آن فضا انتظار مي رود ( مثال: تمركز) باشد. در واقع هسته ي اصلي فضاي صفر، گرد همين واژه شكل مي گيرد و بسط مي يابد و اين واژه فاصله ي ميان دو فضاي صفر و يك را پر مي كند و اين دو را به هم مربوط مي سازد.
شماره ي سه، فضاي دوم است كه برداشت مخاطب از فضاي اول است. اين فضا خارج از بعد زمان و مكان، در ذهن مخاطب پديدار مي شود. به هنگام مواجه ي مخاطب با فضاي اول، آنچه كه مي بيند، با دو عنصر تركيب مي شود، پيش زمينه ي فكري و وضعيت روحي. اين تركيب، طي تجزيه و تحليل، برداشتي در اختيار قرار مي دهد كه بعد دارد، فضا ست. اين فضاي دوم، بسته به دو عنصر نام برده، بين شبيه بودن به فضاي اول و يا نگاتيو آن بودن در نوسان است. در هر صورت آنچه كه در ذهن مخاطب شكل مي گيرد، « همان» فضاي اول نمي تواند باشد و بارزترين امري كه اين دو را از هم جدا مي كند، كيفيت فضاي دوم است، در واقع تجريدي بودن اين فضا، با آنكه ياخته هايش از يك امر واقعي تغذيه مي كند، فاصله اي را با فضاي اول ايجاد مي كند و چيزي كه اين فاصله را پر مي كند، تعريف واژه نيست، بلكه استنباط مخاطب از آن تعريف است.
نكته ي مهم آن است كه فضاي دوم و صفر به مراتب به هم نزديك ترند تا به فضاي اول و اين شايد زيبايي نهفته و شگفت آور در معماري ( و يا هر هنر ديگري) باشد كه مخاطب، از طريق اثر ، كه قطعا محدود است، به دنياي خيال آفريننده و يا هنرمند، پل مي زند، با زواياي مختلف آن جهان نو، از طريق درك اثر، آشنا مي شود. هر چه اين درك عميق تر باشد، كرانه هاي بيشتري از جهان هنرمند، كشف مي شود.


براي/ در ضيافت پنجم
ميهمانان ديگر؟

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام خانم نبوی.
از اینکه چند بار اشتباهی خطابت‌تان کردم معذرت می‌خواهم و از اینکه با این مطلب مختصر ولی پرمایه در ضیافت پنجم وبلاگ‌های معماری حضور پیدا کردید، بسیار ممنونم. تقسیم‌بندی‌های فضایی که ارائه کردید قابل‌توجه هستند، بخصوص ارتباطی که بین فضای صفر و فضای سوم وجود دارد. معمار و مخاطبش در خیال‌پردازی فضایی با هم اشتراک دارند و در واقع فضاهای اول و دوم بدون شکل‌گیری فضای سوم توسط مخاطب هرگز موفق به کسب اعتبار نخواهدشد. سلامت و پیروز باشید.