۱۳۸۵-۰۵-۲۸

AvE MariA#2


گائودي، در بخش بخش اين بنا، اصول پذيرفته شده ي واقعي را در هم مي شكند و با هم مي آميزد. در " La Pedrera"، طبيعت تمامي انتظام پنهان در درون خود را تغيير مي دهد، بي آنكه مخاطب شاهد اين فرآيند باشد. مخاطب در اين بنا، با يك نتيجه رو به روست، هويتي نو و در عين حال آشنا كه ردي از نشانه هاي طبيعت اين كره ي خاكي را در خود دارد.
شخصيت ثابت و ساكن زمين با ويژگي هاي بارز دريا جا به جا مي شود و در نتيجه، ما با دريايي رو به روييم كه به راحتي مي توان بر روي آن قدم زد و در آن فرو نرفت. در حقيقت، دريا در اين بنا، مجموعه اي از كاشي هاي هموار و سخت است و تنها رد حضور مرجان ها و صدف ها هستند كه به موجوديت آشناي دريا، اشاره مي كنند و با زميني مواجه ايم كه بر سطح سقف ها مي لغزد و بر سر ستون ها موج مي زند. مجموعه ي عظيمي از گل هاي نقاشي شده بر اين سطوح مواج، ياد آور دشت هايي هستند كه بيرون از اين بنا وجود دارند.
استفاده از كلام، نشانه و فرم هاي سمبليك، در نماي داخلي اين بنا، به عنوان نوعي انرژي نهفته در درون ساختار عمل مي كند كه در فرآيند خوانش و فهم معناي قراردادي آن ها، آزاد مي شود و ذهن مخاطب را با مسائلي ساده و روزمره، اما از دريچه اي ديگر، رو به رو مي سازد. همچنين، اين روش نشانه گذاري، سبب پيچيده تر شدن وجه رازآميز ساختار مي شود.
بر پشت بام اين بنا، هيبت هاي سمبليك، بازي نور و سايه را به نگاه مخاطب هديه مي دهند. نور بر سطح مجسمه ها حركت مي كند و شخصيت القا شده ي اين هيبت ها در ذهن مخاطب دائما تغيير مي كند، لحظه اي به نظر دوستانه مي آيند و لحظه اي بيگانه و مرموز جلوه مي كنند. در نتيجه، كيفيت سيال و متغير آن ها، در جهت پر رنگ تر ساختن وجه معماگونه و غير قابل كشف بنا، عمل مي كند.
ساختار "La Pedrera" ، به كمك محتوايي چندگانه، به كيفيتي لايه لايه رسيده است كه به شكلي هنرمندانه، با هم تركيب شده و در فرصت هاي مناسب، هركدام از لايه ها، خود را نمايان مي سازند. در اين بنا، مخاطب با متني پويا مواجه است. متني كه خوانش كامل آن، به دليل حضور پيوسته و رازگونه ي اساطير در آن، ممكن نيست و در نهايت خط حركت ذهن مخاطب را با هستي ناشناخته ها و روايت هاي افسانه اي، گره مي زند.
در اين بنا، مخاطب بر مرز ميان خيال و واقعيت، حركت مي كند و پذيرش اين دو، در ذهن مخاطب هم زمان رخ مي دهد. درك چنين فضايي كه در قالب واقعي به دنيايي خيالي اشاره مي كند، سبب مي شود تا مخاطب در ذهن خود، جايي براي وجوه ناشناخته و مجهول در ميان محدوده ي بسته ي واقعيت باز كند.
در حقيقت، گائودي به نوعي نگرش از محيط پيرامون نائل آمده است. جايگاه گائودي در اين بنا، همچون جايگاه فردي ست كه بر بسياري از بازي هاي بصري و ذهني جهان عيني و ملموس، آگاه و مسلط است و حالا فرصتي پيدا كرده تا اطرافيان خود را متوجه ثابت و الگومند نبودن واقعيت ها سازد و ذهن مخاطب را درگير نوع ديگري از اين بازي كند به نحوي كه در آخر، ذهن براي قبول چيزي فراتر از آنچه به راحتي درك مي كند و برايش ملموس و دست يافتني ست، مستعد و آماده شود.
گائودي، با زباني ساده، پيچيدگي هاي جهان را بيان كرده است و با ملموس ساختن اموري فرا واقعي، به آرامي در ذهن مخاطب زمزمه مي كند كه شايد حقيقت چيز ديگري باشد...



عكس هاي بيشتر؟


ادامه دارد...

۱۳۸۵-۰۵-۲۱

AvE MariA#1



در ادامه ي بحث مكث....


ساده نگريستن به محيط پيرامون و تك وجهي شمردن آن، جز بسته ماندن دريچه هايي كه وجوهي زيبا و شگفت را در پس خود پنهان كرده اند، حاصل ديگري نخواهد داشت، همچنين پيچيده شمردن مسائل و رويدادها، انسان ها و محيط، به نامعلوم تر كردن جايگاه آدمي، دامن مي زند.
براي فهميدن اصل حقيقت مي توان، هزاران كتاب خواند، متون سنگين فيلسوفان را زير و رو كرد و به بحث و جدل پرداخت و به نتيجه اي رسيد كه كمي دل را راضي كند. دست آخر به اين نكته ها مي رسيم كه امور حقيقي با امور واقعي تفاوت فاحش دارد و يا اصولا چيزي به نام واقعيت وجود ندارد و يا وهم و رؤيا، چيزي ست كه ما آن را واقعيت مي پنداريم.
در نهايت، ذهن آدمي در ميان پذيرفتن تمامي آنچه كه آموخته با آنچه كه حضور عيني دارد، دچار نوعي كشمكش عميق و بنيادين مي شود. به نحوي كه در برخي از موارد، عملي كردن مسائل تئوري، محال و دست نيافتني مي نمايد.
رسيدن به نگاهي كه سادگي ِ پيچيده ي جهان را دريافته و ميان اين دو توازن و تعادل ايجاد كرده، اگرچه امري ست مشكل اما، نتيجه ي آن، درك عميق جهان هستي است. پذيرفتن كيفيت جهان و جايگاه خود، آرامشي به همراه دارد كه قبول كردن و كنار آمدن با وجوه ديگر محيط پيرامون را آسان تر مي سازد.


Passeig de Gracia :

مي خواهم به يكي از قديمي ترين نقاط مكث بپردازم.
بناي "Casa Mila" و يا همان "La Pedrera" ، يكي از شاهرگ هاي حياتي كالبد شهر بارسلونا است. قدم زدن در خيابان مجاور و نيم نگاهي انداختن به "La Pedrera" و تنها ديدن نماي ظاهري آن، بر الگوهاي ثابت ذهن، تاثير مي گذارد.
مخاطب از همان ابتدا، با موجوديتي مواجه مي شود كه مجموعه ي عظيمي از تناقضات به هم پيوسته و نا گسستني ست. توده ي عظيمي كه با وجود كيفيت سخت و ثابتش، نوعي حركت و سياليت در آن موج مي زند. بنايي كه در عين ايجاد حس سكون و انعطاف ناپذيري، از قانوني پيروي مي كند كه از اصل طبيعت، الهام گرفته است و شايد بتوان گفت كه كيفيت سيال و مواجي كه اين بنا دارد، از حضور پيدا و نا پيداي طبيعت، هستي يافته است.
طبيعت، پيچك وار بر پوسته ي بنا مي لغزد. در درون آن نفوذ مي كند و بر سر بالكن ها، در قالب نرده هاي فولادي، تجلي مي يابد. سر ستون ها، سر در اصلي، ديوار ها و پنجره ها، مجذوب حضور طبيعت، تغيير شكل مي يابند و به فرم هايي نرم بدل مي شوند.
"La Pedrera" وجود دارد. با همين ظاهر عجيبش و به راحتي توانسته قالبي كه براي يك امر عيني در نظر گرفته مي شد را بشكند. اين بنا، آميخته اي از حضور عناصر اساطيري و جلوه هاي طبيعت با واقعيت ها و كليشه هاي رايج است. نهايت اين آفرينش، اشاره به وجهي از جهان پيرامون است كه قبول آن توسط عقل و منطق، آسان نيست. آن چنان كه بر سر كاربردي بودن اين بنا و منطقي بودن فرم ها و فضا سازي هاي آن، مي توان بحث هاي زيادي داشت.
اين بنا، بيشتر از آنكه نقشي كاربردي داشته باشد، در تلاش است تا نگاه بيننده را بر تولد هويتي جان گرفته از كليت جهان طبيعت، باز كند. هويتي كه در عين قانونمندي، اصول و قواعد دنياي بيرون را به هم مي ريزد.



: Vertumnus and Pomona

"La Pedrera" موجوديت رازآميزي ست. صحنه اي عظيم، براي بياني ديگرگون از افسانه ها و فضايي براي حيات دوباره بخشيدن به شخصيت هاي سمبليك و اسطوره اي، كه به وسيله ي رنگ و نقش، همه در نگاه مخاطب جان مي گيرند و قدم هاي او را براي كشف راز يك حكايت تو در تو و غني، به داخل بنا هدايت مي كنند.
به كمك ديوار نگاره ها، ويرانه هاي تروا، دوباره جان مي گيرد، سمبل زنانه ي حرص و طمع، در ميان مردم مي نشيند، نماد خشم و غضب، زير قلم موي نقاش، رنگ هاي تند به خود مي گيرد، روايت دلدادگي "Pomona"، الهه ي ميوه به "Vertumnus"، الهه ي پاييز، جاودانه مي شود و در نهايت تاريخ و افسانه، در هم مي آميزد تا مخاطب در فضايي مستعد براي تجربه ي ذهني دنيايي ديگر، جاي گيرد.
درك حكايت روايت شده، سبب كشف حضور پنهان شخصيت هاي جان گرفته، در درون بنا مي شود. در نتيجه، مخاطب پي مي برد كه نوعي آگاهي اساطيري و راز آميز در كالبد اين بنا رسوخ كرده است. قرارگيري در برابر امري واقعي به نام ساختار و درك ذهني محتوايي پيچيده و پويا، تعريف محدود و سطحي از واقعيت دنيا را دوباره به زير سوال مي برد.


عكس هاي بيشتر؟


"AvE MariA" ادامه دارد...