۱۳۸۴-۰۹-۰۵

ReFLeCtiOnS



" چه سود نیکی را
هنگام که نیکان،سرکوب می شوند؟...
چه سود آزادی را
هنگام که آزادمردان،در بند می زیند؟...
چه سود دانایی را
هنگام که نادانان،نانی به چنگ می آرند
که همگان نیازمندند بدان؟...
به جای آن که، تنها خود نیک باشید،بکوشید
طرحی دراندازید
که نفس نیکی ممکن گردد
تا دیگر نیازی به نیکی نباشد...
به جای آن که، تنها،خود آزاد باشید،بکوشید
طرحی در اندازید
که نفس آزادی ممکن گردد
تا همگان آزاد باشند و نیازی به آزادی نباشد...
به جای آن که، تنها، خود خردمند باشید،بکوشید
طرحی در اندازید
که نابخردی را از جهان براندازند
تا کس را زین کالا،هیچ بهره نباشد..."

برتولت برشت
ژان مقدس کشتارگاهها
ابوالحسن ونده ور

۱۳۸۴-۰۸-۲۶

RichArD SeRrA


فرقی نمی کند کجا باشند و روی چه زمینی قرار بگیرند.کاری که باید، می کنند. هوا را برش می زنند و بر زمین می رقصند.دیواره ها، بی هیچ نقشی، مبتنی بر فلسفه ای خاص، در کنار هم قرار گرفته اند و از بیرون که به آن ها نگاه می کنی،زمزمه ی «مرا کشف کن» را می شنوی.

اندیشه پنهان دیواره ها،در کانال های میان_دیواره ای،مخاطب را به خود ترغیب می کند.این اندیشه در ساختار دیواره ها و نحوه ی قرارگیری شان،نوعی حرکت را القا می کند که چندان هم پیچیده نیست.به هرحال حضور محصور کننده ای به نام دیوار در فضایی محصور شده،به جز قطعه قطعه کردن فضای فکری تماشاگری که خود محصول جهان پراکنده و مغشوش است،دستور دیگری صادر نمی کند.

دیوار،پدیده ایست که طی فرآیند کشف فضا،فراموش می شود،در حالی که خود،در شکلگیری چیستی فضا،نقش مهم و اساسی را بازی می کند.همچنان که نگاه مخاطب بر روی یک بافت،در جستجوی معنا و مفهوم،کمتر بر تار و پود آن،معطوف می گردد.

برای «ریچارد سرا*»، انگیزه، ساختار از یاد رفته ایست که محتوا را تعریف می کند.در پی آفرینش های «ریچارد سرا»، محتوا، مسیرهای ناپیدایی ست که با حضور غایب خود، متمرکز کردن نگاه مخاطب را بر ساختار،امری مسلم می سازد و ساختار ،دیوارهای منعطفی ست که دلیل آغازیدن شان،فراهم آوردن فرصتی ست تا مخاطب به کسب تجربه ای جدید نائل شود.تجربه ی حرکت در میان دیوارها و نه حضور در فضا.

در آثار «ریچارد سرا»، دیوارها،ساختارهای ساده ای هستند که تنها قرار است خود را برای مخاطب تعریف کنند. قرارگیری این آثار در مکان های عمومی،ارتباط این صور ساده را با مخاطب عام،قوی تر می سازد.در این حالت،مخاطب این امکان را می یابد تا از طریق دیوارنوشته هایش در جهت کامل کردن اثر،خود را شریک سازد.

این گرایش فطری بشر،به ثبت حضور خود درمکان،محرکی می شود تا تجربه ی درک ساختار و نزدیکی به آن،حاصل شود.

ChArLie BrOwn


(*)
Richard Serra
متولد 1939.سن فرنسیسکو.
با تحصیل در دانشگاه کالیفرنیا،در برکلی و سنتا باربارا،در سال 1961 از رشته ی ادبیات انگلیسی،فارغ التحصیل شد.او در این میان،برای تامین مایحتاج زندگیش در یک کارخانه فولادسازی کار می کرد.
در سال 1964،او موفق به دریافت درجه ی لیسانسیه و استادی هنرهای زیبا از دانشگاه یل،شد.
نخستین ساخته ی «سرا» در دهه ی 1960،بر روی متریال های صنعتی متمرکز بود،{سرب و فولاد}. او این مواد را در خلال سال های جوانی اش،به هنگام کار در کارخانه ی فولادسازی و کشتی سازی،شناخت.

«ریچارد سرا»، به عنوان یک مجسمه ساز مینیمالیست شناخته شده است،با این حال،آثار اخیر او در ابعادی بزرگ و خیره کننده نمود پیدا کرده است.

از آثار اخیر «سرا» می توان به مجسمه ی 60 فوتی (Charlie Brown)(1999) اشاره کرد که در حیاط یک ساختمان اداری،در سن فرنسیسکو قرار داده شده است.

در حال حاضر او در نیویورک و نوا اسکوتیا زندگی می کند.


عکس ها

۱۳۸۴-۰۸-۱۵

MoUnT WiLLiaMsOn



طبیعتی که خشن و بی پروا ،بکر و پاک از جای پای جهالت آدم های آخر هفته، در مسیر روشن کائنات، به هستی خود ادامه می دهد، تنها می تواند در نگاه انسل ادمز ، رام و بی خطر جلوه کند. آنچنان که در این عکس، انسل ادمز ، تجربه ی ذهنی کاملا متفاوتی را از واقعیت کوهستان ویلیامسن ، به مخاطبش عرضه می کند.چیزی که با دیدن این عکس به ذهنم هجوم می آورد،پروسه ایست که ادمز طی می کند،دقایقی که آرام و صبورانه پشت سر می گذارد تا زاویه ی تابش آفتاب از میان کوه ها،بر روی سنگ ها و حضور ابرها،فرم و تلفیقشان با درخشندگی نور، لحظه ای کمیاب را بیآفریند. لحظه ای کوتاه که چهره ی طبیعت ویژگی همیشگی خویش را بازتعریف نمی کند،بلکه پدیده ای ناشناخته می شود تا راه رام کردن خویش را پنهانی برای ادمز روشن سازد.